بایگانی دسته: یادداشت

کشتار روزمرگی در جمعه کشدار

«جمعه مثل یک سال می­مونه صبحش مث بهاره، ظهرش مث تابستون، عصرش پاییز و غروبش زمستون» این تکه از دیالوگ مرد دوچرخه‌ساز، جان‌مایه نمایش «جمعه‌­کشی» است. جمعه‌ها تمام نمی‌شوند و لحظه‌لحظه‌اش تکرار می‌شود.

ادامه‌ی خواندن

اقتباس به چه باید وفادار باشد؟


رضا ثروتی، این بار سراغ رمان «جنایت و مکافات» رفته و آن را بازنویسی، طراحی و کارگردانی کرده و در تالار وحدت به صحنه برده است. این تجربه رضا ثروتی، تجربه موفقی نیست چراکه او در تبدیل، اقتباس، آدابته یا هر اسمی که می‌خواهید رویش بگذارید، موفق نیست. برای اقتباس صحنه‌ای از یک رمان جاندار، مهم این است شما کجای ماجرا ایستاده‌اید و چه می‌خواهید از دل آن اثر بیرون بکشید.

جنایت و مکافات
ادامه‌ی خواندن

واکنشی به دوچرخه سواری شهردار تهران

پیروز حناچی شهردار تهران روز سه شنبه هفته گذشته با دوچرخه به محل کار خود رفت. این ۶ توئیت انتقادی است به این حرکت نمادین شهردار تهران. 

۱. آقای حناچی، شما هم عین من اضافه‌وزن دارید و امکان ندارد بتوانید مسیر طولانی را دوچرخه‌سواری کنید آن‌هم در تهران که شیبی کشنده دارد.از شمال به جنوب دوچرخه قابل کنترل نیست برعکس هم این شیب به جهنم عضله‌های شما تبدیل می‌شود. پیش از سرقت دوچرخه ام این را تجربه کرده ام. ادامه‌ی خواندن

تئاتر؛ حافظه بشری و زندگی در پیچ تاریخ

نمایش انتقال نوع زیست بشری از نسلی به نسل دیگر است. مختصر بگوییم اگر نبودند گروه نقالان یا گوسان‌ها دست فردوسی بزرگ برای روایت خالی و بازروایت شاهنامه در جامعه ایران و به‌تبع آن حفظ زبان فارسی دچار آسیب می‌شد‌. اگر تعزیه نبود، نوع نگاه عامه ایرانیان به واقعه عاشورا گم می‌شد، موسیقی ردیف دستگاهی اگر نگوییم از میان می‌رفت، تضعیف می‌شد. همین‌طور می‌توانیم به نمایش در یونان، هند و ژاپن نگاه کنیم. شورش و عصیان یونانیان در برابر زئوس در نمایش‌هایشان باقی ماند، احترام هندوها به بی‌شمار خدایانشان در کاتاکالی حفظ شد، زنگ معابد اسرارآمیز ژاپنی در نمایش نو ادامه یافت. ادامه‌ی خواندن