بایگانی دسته: یادداشت

همه مقصران جمعه سیاه و تکرار فاجعه‌ای که کرونا رقم زد/دولت‌مردان یا مردم

همه مقصران جمعه سیاه و تکرار فاجعه‌ای که کرونا رقم زد/دولت‌مردان یا مردم

این جمعه هم سیاه شد، بر اساس آمار اعلام‌شده از سوی وزارت بهداشت امروز جمعه ۲ آبان‌ماه، ۳۳۵ نفر از هم‌وطنانمان جان خود را از دست دادند. اینکه کشته‌های کرونا در ایران از روزی سی، چهل و پنجاه نفر روند صعودی داشته و به ۶ برابر افزایش پیداکرده، قطعاً به یک عامل برنمی‌گردد و عوامل متعددی در شکل‌گیری این بحران دخیل است.

ادامه‌ی خواندن

روز بزرگداشت زنان روستایی و عشایری

زنان روستایی و عشایری در حاشیه حاشیه ها زندگی می کنند اگرچه نقش پررنگی در زندگی ما دارند

این هفته بزرگداشت زنان روستایی و عشایر بود
زنانی که در حاشیه حاشیه‌ها قرار دارند امروز و به این بهانه در این یک دقیقه و سی و پنج ثانیه به اطرافمان نگاه کنیم
تا حضور آنان را در زندگیمان ببینیم
تا این بار که آن‌ها را دیدیم به احترامشان سرخم کنیم
و توان و طاقتشان را درود بفرستیم

روایت درهم‌تنیده عشق و جادو؛ قدرت و خرافه/ نگاهی به نمایش «دریاچه قو» اثر رضا صابری

رضا صابری استادی است که چراغ تئاتر شهرستان را عمری است با تمام سختی و دشواری زنده نگه‌داشته و استاندارد کارهایش ملی و گاه فراتر از آن است. مردی که بیش از ۵ دهه بی‌وقفه زندگی و کارش تئاتر است .

ادامه‌ی خواندن

فرش قرمز ابتذال روی خط خون/نگاهی به نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست»

نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست» که این روزها در سالن استاد سمندریان مجموعه تئاتر ایرانشهر اجرا می‌شود کاری از «مسعود دلخواه» است بر اساس نمایشنامه‌ای از «رچ اورلاف». اثری که نگاهی نقادانه و موشکافانه به موقعیت هنر امروز دارد. آدم‌های در خود گرفتار با ساختار بیمار هنر تجاری درمانده وامانده از آنچه شکوفایی انسانی است، شده‌اند. معطل‌مانده در تعاریف غلط و بد فهمیده شده و ….
نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست» اگرچه بافتی کمدی دارد اما در ذات و جان‌مایه اثری تلخ و دردناک است. این اثر به‌واقع تصویری از انسان امروز است که در موقعیتی میانه کمدی تراژیک و یا تراژدی کمیک (گروتسک) گیرکرده است.

ادامه‌ی خواندن

روایت و راوی حیرت

سخت‌ترین کار برای من نوشتن از رضا رستمی است، چرا که ما دوست و رفیق روزهای سخت بودیم.
بعضی‌ها می‌گویند خبرنگار فلان حوزه بود، بعضی‌ها می‌گویند در فلان حوزه خوب شروع کرد، عده دیگر از رفقای مشترک می‌گویند اگر عکس گرفتن را ادامه می‌داد، عکاس خوبی می‌شد و… به نظرم این‌ها همه فروکاستن یک آدم است در یک کلیشه فقط به این خاطر که او برای ما دیگری است و ما برای شناخت خودمان نیاز داریم یک دیگری که یک چیزی هست، داشته باشیم تا بعد معلوم شود خودمان که هستیم؛ یعنی با وضعیت او ما چطور تعریف می‌شویم.

ادامه‌ی خواندن