در سالهای جوانی استاد رضا صابری به من گفت: «حسین اگر میخواهی یک خط هم نمایشنامه بنویسی هر چه از یونگ به دستت رسید، بخوان.» راستش این پند و توصیه حیاتیترین پند آن دوره بود. چراکه توجه من به اسطوره و کشف رازهای آن و شناخت بهتر از خود و جهان پیرامون و نمایش از همینجا رقم خورد؛ اما آنچه از یونگ خواندم هیچکدام بهاندازه انسان و سمبولهایش خیرهکننده و مشعوف کننده نبود.
حقیقت ماجرا اینجاست این کتاب برای آدمی که خالی الذهن است از روانشناسی، پرتاب به جهان همانقدر اسطوره ای ست که اسطوره زداست.
باز شناخت لایه های وجودی خود ، پرسونا ، سایه، آنیماو آنیموس زیر چتر ناخودآگاه حرف های بدیعی است آن هم در زمانه ای که یونگ می زیست. زیر سایه سنگین فروید و مکانیسیم مادی تکامل داروین، کشف جهان درونی آرکی تایپ ها ، یکسان نگری اقوام و بازشناسی رازهای اسرار آمیزتر از رازهای گذشته واعلام آن یک جسارت علمی بود. اینکه یونگ در مقابل فروید سرحرفش ایستاد و با تمام امیدواری فروید به او ، او را نا امید کرد تا آن اندیشه ای که به آن ایمان داشت را متبلور کند، خود البته بروز یک خود کامل است.
شما را نمی دانم ولی برای من این طور بود بعد از این کتاب رویاها بازیشان گرفته بود شکل و شمایلشان آشفته تر بود و پیچیدگی هایشان بیشتر. بیداری هم بی نصیب نبود از این کتاب، ذهن آدمی ناخودآگاه تحلیلی می شود ، دیگر از تصاویر و نشانه ساده نمی گذرد. اگر یونگ در این کتاب تصویر عقاب در سردر یک کلیسا را به «یوحنا» گره می زند، شما هم کنجکاو می شوید تا ربط نقش مناره ها و چرخش های گنبد مسجد شیخ لطف الله را پیدا کنید.
روانشناسی بعد از یونگ و آخرین کتابش که با چهار نفر از بهترین شاگردانش نوشته شد قطعا تحولی بزرگ را طی کرده است ، حتی اگر بسیاری بودند و هستند که با او مخالفند و با دیگری موافق ، با این همه باید تاکید کرد که کار یونگ به ما نشان داد که انسان چگونه است و روانشناسی فقط برای روان نژندها کاربرد ندارد ، روانشناسی راهی برای بهبود شخصیت و درک بهتر از خود و خود معنوی است.
این یادداشت در هفته نامه کرگدن دوره جدید شماره چهاردهم منتشر شد.
حسین قره