پیرمرد با نی‌های خسته‌اش / گفتگو با شیرمحمد اسپندار

شیرمحمد اسپندارروزنامه ایران ندا سیجانی : بمپور زادگاه او در ۸۳ سال پیش است. منطقه‌ای که حال و هوای کویر را در چهره شیرمحمد اسپندار بخوبی نمایان می‌کند. موهای جوگندمی و خط‌های صورتش نشان از گذر زمان سختی دارد که بر او گذشته است. شیرمحمد صدای آشنای این سرزمین است. اشتیاق مصاحبه با مرد کهن دونلی نواز، سبب شد سرانجام در آخرین ساعات روزی که برای مراسم تجلیل به تهران آمده بود، در فرودگاه مهرآباد با او به گفت و گو بنشینم. زمانی که برای نخستین‌بار به چهره سیه‌چرده او نگاه کردم، چشمانش رازهایی را در خود نهفته داشت که تنها می‌توانستی با شنیدن صدای نی، پی به اسرار مرد کویر ببری. او ترجیح می‌دهد به جای حرف زدن دونلی بنوازد. شیرمحمد معتقد است با این ساز بهتر می‌تواند سخن بگوید. دستاری که به دور گردن خود می‌اندازد به گفته شیرمحمد صندلی‌اش محسوب می‌شود. او با «دونلی» صدای کویر را به گوش دنیا رساند. جسم نحیف وی از گذران زندگی سخت در جنوبی‌ترین نقطه ایران – سیستان و بلوچستان –  حکایت دارد. شیرمحمد اسپندار کارمند وزارت ارشاد است و امرار معاش او تنها با اندک حقوق بازنشستگی تأمین می‌شود. نابغه موسیقی بلوچستان امروز در خانه ساده و فقیرانه خود در بمپور زندگی می‌کند و شهردار بمپور تصمیم دارد این خانه را به موزه تبدیل کند. بیش از‌۶۰ سال است که هنر زیبا اما مشکل «دونلی» نوازی را در سینه محفوظ نگاه داشته و صاحب دکترای افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه و دیپلم افتخار نوازندگی در ایران است. شیرمحمد سال‌هاست با دستان پینه بسته‌اش از عمق تاریخ سرزمین‌اش سخن گفته است. اما امروز می‌گوید: «دونلی یعنی شیرمحمد»، سازی که ای کاش با شیر محمد  به پایان نرسد.

آن‌طور که شنیده‌ایم نی نوازی را از دوران کودکی شروع کرده‌اید حدوداً از چه سالی به سراغ آن رفتید؟
۷-۶ ساله بودم که گله‌داری می‌کردم. نی‌نوازی را در گله‌داری آموختم و در واقع علاقه‌مندی من از نوجوانی به نواختن نی سبب شد از ‌‌سالگی فراگیری ساز «نل» -نوعی نی- را آغاز کنم. در دوسالگی مادرم را از دست دادم و پدرم درآمد خوبی نداشت. از این رو برای کارگری به کراچی پاکستان نزد عمویم رفتم و در آنجا با دخترعمویم ازدواج کردم و حاصل آن یک فرزند بودالبته بعدها از همسرم جدا شدم. در یک مراسم عروسی در پاکستان، دست تقدیر مرا با نوازنده‌ای که «نی» می‌نواخت آشنا کرد و از همان زمان عشق «نی» در وجودم رخنه کرد. با نگاه کردن به انگشتان کسی که همزمان در دو نی می‌نواخت، توانستم این ساز را یاد بگیرم. او جمال شاه، نوازنده مشهوردونلی یا «جفت نی» در زمان خود بود. از او خواستم نی را به من بدهد تا نگاه کنم.  بعد از نواختن نی به بازوی من زد وگفت: اگر علاقه‌مند به یاد گرفتن این ساز هستی حتماً یاد خواهی گرفت. اما نواختن همزمان دوتا نی بسیار مشکل بود و نفسگیری آن سخت. من سواد ندارم اما «دونلی» را بهتر از یک دکترای موسیقی می‌نوازم. سال ۱۳۳۷ بود. آن زمان حدودا ۱۵-۱۶ سال سن داشتم. پس از اینکه بخوبی نواختن این ساز را یاد گرفتم به کشور برگشتم. در ایران با دومین دخترعمویم ازدواج کردم. چهار پسر و دو دختر دارم اما هیچ‌کدام از فرزندانم علاقه‌ای به موسیقی ندارند. در آن دوره موسیقی چندان مرسوم نبود و با آن سروکاری نداشتند. آن زمان وقتی دونی می نواختم، پشت سرم گفته بودند شب و روز خواب ندارد، در جوانی فکرش خراب شده و دائماً نی می‌نوازد. گفتم من نی‌نوازی را دوست دارم و به خاطر عشق و علاقه‌ام این کار را انجام می‌دهم. تا به امروز هم  کسی نتوانسته مانند من ساز دونی را در ایران بنوازد و برای هیچ در و همسایه یا حتی در مراسم عروسی شخصی هم نی نزده‌ام. به هرحال اوضاع به گونه‌ای شد که به کار کشاورزی مشغول شدم و تنها برای دل خودم نواختم.
ازچه زمانی اجراهای شما شروع شد؟
سال ۱۳۵۱ به شیراز دعوت شدم و در آنجا اجرای برنامه داشتم. پس از آن از طرف دولت به شهرهای مشهد، اصفهان، اهواز، یزد، کاشان و… رفتم و دونی نواختم استقبال خوبی بود. مردم علاقه‌مند بودند از نزدیک نوازندگی این ساز را ببینند. بعد از آن هم از سال ۶۸ تا به امروز این اجراها در تهران و شهرهای مختلف ایران مورد استقبال قرار گرفت. البته تا سال ۱۳۶۲ برای نواختن موسیقی بلوچی از تک نی استفاده می‌کردم. همچنین برای شرکت در جشنواره‌ها و اجرای برنامه به کشورهای مختلفی از جمله کلمبیا، اکوادور، پاناما، ایتالیا و فرانسه نیزسفر کرده‌ام.
زادگاه «دونلی» پاکستان است یا بلوچستان؟
این ساز اصالتاًمتعلق به پاکستان است. تا به امروز هم چوب آن از پاکستان تهیه شده است.به اعتقاد من اگر کسی به دنبال هنر برود کامیاب می‌شود. تعدادی از بلوچ‌ها کم و بیش دو نی‌نوازی می‌کنند اما به آن صورت عشقی ندارند. ساز بلوچستان نی شش‌بند یا تک‌نی است. اما تنها یک نفر در استان پهناور سیستان و بلوچستان، نواختن دونلی را از من آموخته و از حق نگذریم خوب هم می‌نواخت؛ آن یک نفر، موسی بلوچ بود که ۲۲ دی ماه ۱۳۹۰ براثر سانحه تصادف درگذشت. هنرمندی که در آلمان و سوئد و انگلیس و ایتالیا به اجرای برنامه پرداخته بود. همان دونلی‌نوازی که هیچ منبع درآمدی نداشت و برای گذران زندگی و به‌ناچار، مسافرکشی می‌کرد.
این ساز را تدریس هم می‌کردید؟
بله. در قاسم‌آباد تهران دونلی را آموزش می‌دادم. شاگردانم برای یاد گرفتن این ساز تلاش بسیاری کردند، اما چون نفس گیری برای دونلی بسیارسخت و مشکل بود کسی یاد نگرفت. در منطقه سیستان هم۱۰-۱۲ نفر شاگرد داشتم اما به دلیل مشکل تنفسی و کهولت سن دیگر نتوانستم این کار را ادامه بدهم. تنها یک شاگرد دارم که سورنا نواز است و توانسته تعدادی از کارهای من را بخوبی اجرا کند. در یکی از اجراهایم که در تالار وحدت برگزار شد، حسن کسایی و محمد موسوی هم در آنجا شرکت داشتند تا برنامه من را ببینند. بعد از اتمام برنامه از من خواستند نواختن دونلی را به آنها آموزش بدهم، گفتم شما نمی‌توانید یاد بگیرد و هیچگاه هم نتوانستند نواختن این ساز را بیاموزند.
آهنگ‌ها به چه صورت ساخته می‌شد؟
تمامی آهنگ‌ها ساخته ذهن خودم است.‌در سفر به شهرهای مختلف اگر کسی خوانندگی می‌کرد یا شعری می‌گفت من با دونلی آن را می‌نواختم. اما دیگر شوق و ذوق نمانده و تنها اگر از سوی دولت به برنامه‌ای دعوت شوم، شرکت می‌کنم.
چه چیزی در این ساز نهفته است که مورد توجه بسیاری از کشورهای مختلف است؟
در هر دیاری یک نی وجود دارد اما دیدن دونلی و نوازندگی همزمان آن برای مردم تعجب‌آور و لذت‌بخش است. حتی زمانی که در کشورهای دیگر اجرای برنامه داشتم بلیت آن خیلی زود به فروش می‌رسید و عده‌ای بدون بلیت می‌ماندند.
با هنرمندان موسیقی هم همکاری داشته‌اید؟
بله. محمد رضا شجریان و هنرمندان دیگری هم بوده‌اند که حضور ذهن ندارم.
البته ناگفته نماند پیشنهادهای بسیاری شد که در خارج از کشور این ساز را آموزش بدهم اما گفتم تنها در کشورم این ساز را تدریس می‌کنم و اگر تمایل به یادگیری دونلی دارید به بلوچستان بیایید.
تا به امروز درباره این ساز تحقیق و پژوهشی شده است‌؟
بله. حدودا ۱۲-۱۰ سال پیش محمدرضا درویشی درباره ساز دونلی تحقیق و پژوهش کرده‌اند.
چرا نسل امروز چندان تمایلی به شنیدن موسیقی محلی و نواحی  ندارند؟
در گذشته خوشی مردم بیشتر بود اما امروزه به‌خاطر مشکلات اقتصادی و زندگی، علاقه‌مندان مانند من دلسرد شده‌اند. من یک هنرمند هستم و در چندین کشور اجرای موسیقی داشته‌ام اما از نظر مالی هیچگاه تأمین و حمایت نشدم. با وجود سن بالا و بیماری‌ام تنها حقوق امرار معاشم ۱۵۰ هزار تومان از وزارت ارشاد است. گاهی اوقات از فرزندانم‌۱۰ یا ۱۵ هزار تومان پول می‌گیرم، بالاخره خدا روزی مرا می‌رساند. به نظر شما این حقوق چه مقدار از زندگی من را می‌تواند تأمین کند؟!
کسانی هستند که راه  شیر محمد را ادامه بدهند؟
خیر. اولین نفر اسپندار بوده اما وقتی مردم اوضاع زندگی من را می‌بینند، عبرت می‌گیرند و دیگر این راه را انتخاب نمی‌کنند.
برای اینکه موسیقی نواحی  و ساز دونلی با اسپندار به پایان نرسد، چه باید کرد؟
موسیقی نواحی دیگر بین مردم رونق ندارد، حتی در بلوچستان. کسانی که به موسیقی علاقه‌مند بودند دیگر بین ما نیستند همین امر باعث شد موسیقی از دست مردم گرفته شود.مردم بمپور من را دوست دارند. در چندین کشور برای سربلندی کشورم این موسیقی را معرفی کردم اما حالا که موسیقی سکوت کرده، من هم سکوت می‌کنم.
سکوت؟! به چه علت؟!
از اوضاع موسیقی دلسرد شده‌ام. نه حقی و نه حقوقی دارم و نه دیگر رونقی در این موسیقی وجود دارد.  
حرف آخر…
باز هم ترجیح می‌دهم سکوت کنم.

 

1 فکر می‌کنند “پیرمرد با نی‌های خسته‌اش / گفتگو با شیرمحمد اسپندار

  1. بنی

    سلام خسته نباشید من میخوام بگم آقای شیرمحمد اسپندار بجای اینکه اینجا بمونی و زنده به گور بشی از این مملکت که قدر هنر و هنرمند رو نمیدونن اگر میرفتی که بهتر بود لا اقل به سلامت میرفتی اونور که پرچم ایران و ایرانی رو اونجا بالا نگه داری تا اینکه اینجا بمونی و بی نام و نشان و با این وضع اسف بار زندگی کنی کاش این تعصبهای بی مورد رو رها کنیم

    پاسخ

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *