نازک کاری روی عقاید یک دلقک

سال ۷۲ نمایشنامه‌ای نوشتم به اسم «دلقک» سال بعدش آن را با شهرام ضرابی دوستم تمرین کردیم و با آنکه سه نفر از ۴ نفر شورای بازبینی تئاتر خراسان یعنی استاد رضا صابری، دکتر لطفی، دکترعظیمی، آن را تأیید کردند اما نفر چهارم که من را خیلی دوست داشت، پایش را کرد توی یک کفش و اصرار که نباید این نمایش اجرا شود. نمایش تک‌نفره و اسم شخصیت «مد» بود.

برای نوشتن این نمایشنامه روی دلقک ها تحقیق کردم و شاید باورتان نشود که ترجمه چند پایانامه لیسانس یا چیزی معادل این در دانشگاه مسکو پیدا کردم که دلقک ها برای انتخاب دماغ و رنگ جوراب و چه دلایل جدی ای دارند. حالا با این پیش فرض باید حدس بزنید وقتی سال ها بعد در ویترین یکی از کتابفروشی های انقلاب جلد کتابی را دیدم که نوشته بود «عقاید یک دلقک» نوشته «هاینریش بل» چقدر خوشحال شدم چون فکر کردم اصل جنس را یافتم. بگذریم، حقیقتش این است که هر وقت به دلقک هاینریش بل فکر می کنم یاد اصطلاحی در معماری می افتم یعنی «نازک کاری» .عقاید یک دلقکحتما می دانید روی گچ و خاک یا روی کاه گل یک لایه کچ سفید می کشند که به آن می گویند: «نازک کاری» چون لایه نازکی است که پستی و بلندی ها را یک دست می کند. هاینریش بل بعد آن که دیوار برلین کشیده شد، نیشتری می زند و به ما می گوید که آدمهای این طرف دیوار ( طرف غربی ) به اندازه طرف دیگر دیوار کوکی هستند و مجبور به رفتارهای ایدئولوژیک ، خنده های زورکی وکارهای بی ربط. این طرف کاتولیک ها و کمیته های مرکزی جمعیت آشتی دهنده ی نژادهای متضاد همان قدر لوده ومسخره هستند که آن طرف سرخ ها . اما حقیقتش این داستان از دل یک آلمانی جنگ دیده روایت شده و شخصیتش یک دلقک نیست انسانی به معنای واقعی عمیق است یا می خواهد باشد اما از قضا رفتارهایش شبیه به دلقک ها شده است . نویسنده در جایی مقصود خود از دلقک را به وضوح نمایان می کند ، « من بعدها حتی کارهای کیرکه گارد را خواندم درس هایی مفید برای کسی که در حال طی مراحل اولیه برای دلقک شدن است … (دارد )». این اثر آن زخمی که چهره اروپا و به تبع آن جهان از جنگ جهانی دوم خورده است را نشان نمی دهد. نازیسیم را در حد آن پسر بچه و آن سرهنگ که با پدرش درگیر می شود کوچک می کند . برای خواننده این پرسش مطرح می شود که اگر همه نازی های آلمان این گونه بودند و حس ناسیونالیست آلمانی آن قدر بی مایه (مثل مادر دلقک «هنریته» خواهر را به جنگ می فرستد.) بود، چطور حاصلش جنگی به آن عظمت بود و ۵۰ میلیون انسان کشته شدند و در سراسر دنیا قطحی و نیستی و نابودی بوجود آمد. به این خاطر است که می گویم نازک کاری و گرنه نویسنده به ظرافت جایگزینی کلیسای کاتولیک بجای فاشیسم برای ترمیم و التیام دردهای مردم آلمان بعد از جنگ را نشان می دهد. شاید کلیسا بتواند زخم های باقی مانده از آن همه شقاوتی که مردم آلمان خواسته و ناخواسته در آن قرار گرفتند، ترمیم کند، اما قطعا موجب فراموشی و جبران نمی شود. وقتی آن هیجان عظیم که هیتلر با کاریزمای خود و مطابق مدیریت تبلیغی دکتر گوبلس فرو نشست و اکسیر رایش سوم تمام شد، مردم آلمان در آینه ها خود را دیدند و خود را یافتند. زمانی که «ماری» دوست دختر دلقک او را ترک می کند، زمانی که دلقک بر اثر این رویداد خودش را وا داده و دایم الخمری می شود، مادرش در کار خیر و نوع دوستی تصنعی رفتار می کند که مخالف حالت جبلی اوست و… در واقع نگاه کردن به آینه است. برای فرار آن چه در آینه رویت می شود و هولناک است آدمیان احساس گناه می کنند و برای فرار از احساس گناه دست به تغییر خود می زنند که با آن چه هستند مغایرت دارد و آنها را چیزی می کند که نیستند. نمودشان با بودشان مغایر است. از خودبیگانه اند و در این کلاف سردرگم گیر کرده اند. بخشی از این مردم از ایدئولوژی منحط جدید ( فاشیسیم ) برمی گردند به دامن قرون وسطای قراردادها. اما هاینریش بل می خواهد آلمانی ها بعد از جنگ قامت راست کنند و بایستند، خودشان را در آینه نگاه کند و بپذیرند و زخم ها را ببیند و مرهم آن ها را پیدا کنند نه آن که با زخمی تازه جراحات گذشته را عمیق کنند. برای همین است که در پایان اثر دلقک در ایستگاه راه آهن روی پای خودش می ایستد و نمایشش را شروع می کند ، می خواهد بایستد و شروع کند. به همه این اوصاف اگر حقیقیتش را بخواهید آن «تلخیِ شیرین» که در دلقک، هاینریش بل نشان داد با آن «تلخی ِزهر» که جهان از جنگی که آلمان ها شروع کردند چشید ، فاصله بسیاری دارد.

حسین قره

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *