*دنیا بزرگ است

روسیه با پاهای کشیده یخ‌زده‌اش  در آسیا و سری گرم شده در کافه‌ها و میخانه‌های اروپا پیچیده‌ترین موقعیت‌های تاریخی و ادبی را به وجود آورده است. مردمانی که برای مقابله با یخ‌زدگی خون در رگ‌هایشان نیمی از دهلیزهای قلبشان را به کلیسای ارتدکس و تزارها داده‌اند و نیمه‌ی دیگر حفره قلبشان را به بلشویک‌ها و آنارشیست‌ها.

تعارض های روسیه در دو سده اخیر بی شمار است . همسر نیکلای دوم آخرین تزار، خونی آلمانی _ انگلیسی داشت و با آن که از قلب اروپای پروتستان شده و انقلاب صنعتی دربار ملکه ویکتوریا می آمد، آداب انگلیسی اش را کنار گذاشت و سخت دلفریفته کلیسای ارتدکس شد. شیفته راسپوتین بود و دست آخر توسط بلشویک ها کشته شد. ادیبان روس اما گامی جلوتر از تاریخ ایستاده اند و آن چه می آید را با دست نشان می دهند.

به یاد بیاورید وقتی که چخوف در باغ آلبالو از خط آهن و قطاری گفت که در راه است و سالها بعد لنین با قطاری از آلمان تونل های تاریک و مزارع متروک را درید و به مسکو رسید. تورگینف در پدران و پسران هم پیشتر از دیگران با دست همچون راهنما ، اتفاق و آدم هایی را نشان می دهد که از راه می رسند. در ادبیات و اساطیر ملل یا پدرها پسرها را می کشند یا پسرها پدرها را و یا برادران برادران را . اما پدران و پسران تورگینف سه خویشکاری دارد. تورگینف پسران پیروز را در اوایل رمان با «بازارف» نشان می دهد ، نسلی که می آید ، با عقایدی که به هیچ عقیده کهنه ای دلبسته نیست و چه آن که کمر به نابودی آن بسته است . ایمان بازارف به چیزی که تورگینف آن را نهلیست می خواند ، آن قدر هست که پدران را به این فکر بیندازد که به او و به هم فکران او نزدیک شوند. اما تورگینف همه میدان و عرصه را به بازارف نمی دهد، چرا که طوفان های ویرانگر برای همه آدمها از درونشان برمی خیزد. چه عشق باشد چه نفرت. به گمانم اگر پسران ( بازارف ) پدران را به زیر می کشند، اما دل تورگینف با پدران است و آنها و عقایدشان را پیروز واقعی می داند. تورگینف حق را به پدران می دهد و اینجاست که او در این داستان (حتی با ارجحیت نام پدران به پسران) ، برادرکشی می کند. (تورگینف همفکر پسران که هم نسلان او بودند، نبود . در انتخاب اسم کتاب هم ارجحیت را به پسران  نداد.) راستش تورگینف (با کاریکاتوری که از بلشویک با بازارف ساخت و نشان داد،) بی راه نگفت، آن ۲۷ پسری( البته همه آنها پسر نبودند اما عقایدی نو داشتند) که خاک آلمان را به مقصد روسیه در ۱۹۱۷ ترک کردند ، با قوانین انقلابی و اقتصادی کمونیستی بیشتر از پدران تزاری ، مردم روسیه را با قحطی ، قتل و عام و تبعیدها به سبیری یخ زده کشتند، یا به کام مرگ دادند.

*اگر زنی را دوست داشتید، تلاش کنید به او برسید. اما اگر موفق نشدید، سراغ  زن دیگری بروید. دنیا بزرگ است!

حسین قره 

این یادداشت در هفته نامه کرگدن منتشر شده است.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *