بایگانی دسته: نقد

کپی از شروین حاجی‌پور و چند نکته «برای دختران همسایه»/ دختران همسایه می‌توانند آواز بخوانند ما نه!

شاید سرود «برای دختر همسایه» را شنیده یا کلیپ آن را دیده باشید. کلیپی که از چند منظر قابل نقد و بررسی است. فارغ از اینکه هزینه ساخت چنین اثری را چه نهادی پرداخته است و کدام نهاد دغدغه آن را داشته تا چنین محتوایی را تولید کند؛ چند نکته فرهنگی دارد که در ادامه به آن اشاره می‌کنم.

ادامه‌ی خواندن

روایت درهم‌تنیده عشق و جادو؛ قدرت و خرافه/ نگاهی به نمایش «دریاچه قو» اثر رضا صابری

رضا صابری استادی است که چراغ تئاتر شهرستان را عمری است با تمام سختی و دشواری زنده نگه‌داشته و استاندارد کارهایش ملی و گاه فراتر از آن است. مردی که بیش از ۵ دهه بی‌وقفه زندگی و کارش تئاتر است .

ادامه‌ی خواندن

فرش قرمز ابتذال روی خط خون/نگاهی به نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست»

نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست» که این روزها در سالن استاد سمندریان مجموعه تئاتر ایرانشهر اجرا می‌شود کاری از «مسعود دلخواه» است بر اساس نمایشنامه‌ای از «رچ اورلاف». اثری که نگاهی نقادانه و موشکافانه به موقعیت هنر امروز دارد. آدم‌های در خود گرفتار با ساختار بیمار هنر تجاری درمانده وامانده از آنچه شکوفایی انسانی است، شده‌اند. معطل‌مانده در تعاریف غلط و بد فهمیده شده و ….
نمایش «هیچ‌چیز جدی نیست» اگرچه بافتی کمدی دارد اما در ذات و جان‌مایه اثری تلخ و دردناک است. این اثر به‌واقع تصویری از انسان امروز است که در موقعیتی میانه کمدی تراژیک و یا تراژدی کمیک (گروتسک) گیرکرده است.

ادامه‌ی خواندن

اقتباس به چه باید وفادار باشد؟


رضا ثروتی، این بار سراغ رمان «جنایت و مکافات» رفته و آن را بازنویسی، طراحی و کارگردانی کرده و در تالار وحدت به صحنه برده است. این تجربه رضا ثروتی، تجربه موفقی نیست چراکه او در تبدیل، اقتباس، آدابته یا هر اسمی که می‌خواهید رویش بگذارید، موفق نیست. برای اقتباس صحنه‌ای از یک رمان جاندار، مهم این است شما کجای ماجرا ایستاده‌اید و چه می‌خواهید از دل آن اثر بیرون بکشید.

جنایت و مکافات
ادامه‌ی خواندن

نگاهی به نمایش آنتی‌گون علی راضی/روایت سیاسی از آنتیگونه به درد موزه می‌خورد

تریلوژی (تراژدی سه‌گانه) افسانه‌های تبای «سوفوکل» درباره ادیب پادشاه تِب با نمایشنامه آنتیگونه تمام می‌شود. دو نمایشنامه تراژیک دیگر به زندگی و رنج بردن از گره کور تقدیر، سرنوشت زشت و مرگ ادیپ پرداخته است.
سوفوکل این سه‌گانه را در ۲هزار و ۵۰۰ سال پیش خلق کرد. نمایشنامه آنتیگونه ازاین‌قرار است؛ کرئون که بعد از ادیپ پادشاه است، حکم کرده که کسی حق ندارد نعش پولونیکس بردار آنتیگونه را دفن کند چرا که خائن است. آنتیگونه این حکم را به‌حق نمی‌داند و درنهایت برادرش را به خاک می‌سپارد، کرئون خشمگین حکم می‌کند تا آنتیگونه را در غاری زنده‌به‌گور کنند، ترسیاس پیشگو به کرئون می‌گوید که خدایان از رفتار او ناخشنودند و قربانی‌های شهر تب را نخواهند پذیرفت و… کرئون می‌پذیرد تا او را آزاد کند اما آنتیگونه خود را به دار آویخته است و… در اثر این مرگ پسر کرئون که عاشق آنتیگونه است خود را می‌کشد و … مرگ‌ تا پایان تراژدی حاکم صحنه است. ادامه‌ی خواندن