بایگانی دسته: نغمه

ضیافت مواجهه با بودا

ضیافت مواجهه با بودا

«سیذارتا گوتاما»ی بودا شده را حتماً می‌شناسید، مسیرهای رفته و کارهای کرده‌اش را میدانید، مردی بین مرزهای اسطوره و واقعیت که حقیقتی را می‌گوید درباره رنج و سرشت آدمی. اما چطوری می‌شود بین او و ما پلی زد. نه از این پل‌هایی که در هزاران کلاس‌های بودئیست و چه و چه امروز مد شده است، که شاید اگر خود سیذارتا اینجا بود برای خلاصی از این‌ها دوباره می‌رفت و زیر درخت کهن‌سال با خود می‌نشست تا خلاصی پیدا کند.

یادداشت مواجهه با بودا را می توانید بشنوید:

ادامه‌ی خواندن

سعدی‌خوانی/چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

 

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

در سرای نشاید بر آشنایان بست

غزل را اینجا بشنوید:

ادامه‌ی خواندن

دوتار خراسان در سوگ عزیزانش / ذوالفقار عسگریان نیز درگذشت

ذوالفقار عسگریاندوتار سوگ نشین شده است ، فرزندانش را از دست می دهد و موسیقی خراسان یارانش دیگر به تعداد انگشتان یک دست هم نیست .ذوالفقار عسگریان که عصر یکشنبه چشم از جهان فروبست کوه از مقامهای موسیقی جنوب و شمال خراسان را با خود برد و کسی ندانست . پنجه های ذوالفقار عسگریان در اندک کارهایی که از او منتشر شده بی داد می کند . برای آنان که با موسیقی خراسان آشنا هستند او که هم نغمه ها و مقام های شمال را می شناخت و هم جنوب یک گنجینه بود که کسی او را ورق نزد و پیدایش نکرد . ایسنا خبر درگذشت او را این گونه روایت کرد: ذوالفقار عسگریان، دوتارنواز پیشکسوت خراسان، عصر امروز از دنیا رفت. همسر عسگریان با تأیید این خبر، به ایسنا گفت: این هنرمند پس از مدت‌ها دست‌وپنجه نرم کردن با بیماری، ساعت ۱۷ امروز (یکشنبه، ۱۶ آذرماه) درگذشت. ادامه‌ی خواندن

حسین علیزاده «باربد تار »بدون نشان شوالیه / کار سختی که حسین علیزاده کرد

alizadeh.jpg1خبرآنلاین حسین قره : حسین علیزاده در مرز سختی ایستاد ، مرزی که می خواست احترام ملت ایران به او، و احترام خودش به ملت ایران را حفظ کند. حافظ آبروی سرزمینش باشد بی آن که به لطف ملتی دیگر بی اعتنایی کرده باشد. این چنین بود که دست های ملت ایران را بهترین نشان دانست که برشانه اش نشسته اند و در دلش خانه کرده اند . « باربد» موسیقی ایران که در کلاه اندیشه اش هزار یک نغمه دارد می دانست که در این روزها تصمیمش بسیار تبعات خواهد داشت. چه برای آنان که این نشان را گرفته اند ، چه برای آن که خواهند گرفت . اما او مسئولیت خودش را داشت ، و در میان بزرگان یکی باید به کیایی و مهتری سرزمین خود که از من و تو و اوی گوشت و پوست خون دار و زنده که آثارش را مخاطب هستیم ، بسنده می کرد و افتخار . درمیان هیاهوهای امروز جهان علیزاده تصمیم گرفت به من و شما احترام بگذارد و پاس بدارد حرمت ما را که حرمت او را نگه داشته ایم . او حرمت گذاشت به همه نیکان سازشش که در همه مصائب تلخ تاریخ آن را زمین نگذاشتند تا آن شور و احساس و شادی و طرب تا غم نازک و خیال انگیز و ترس و یاس و اضطراب تاخت و تاز بیگانگان را به بیان نوا و ترنم و به دستان با کفایت او ( و اندکی از بزرگان هم شان او ) سپرده اند، و علیزاده با آن شور وشیدایی‌اش به کندوکاو پرداخت و آن چه همیشه با ما بوده است را به زبان سازش (سازهایش) تصویر کند . ادامه‌ی خواندن

مرثیه‌ای برای خنیاگر غمگین خراسان

پورعطاییخبرآنلاین حسین قره
پورعطایی یکی از آخرین بازمانده‌های خنیاگری خراسان چشم از جهان فرو بست و دستش از دوتارش کوتاه و به روایتی دست ملتی از استمرار سنتی چند هزار ساله خالی‌تر شد.
کسی سنت خنیاگری (پور عطایی از آخرین بازمانده‌های آن بود) که با راز و رمز در آموخته است و فقط الحان موسیقی نیست، بلکه سحر و شفا و خلسه و دیدار را در پی دارد، جدی نگرفت. کسی این مردمان، که خنیاگر به دنیا می‌آیند (نه این‌که با درس موسیقی موسیقی‌دان شوند*) یا ارث می‌برند یا در جوانی پیر راه و طریقت می‌شوند و از روز به دنیا آمدن در کنار مردمان‌شان پا به پا می‌آیند در شادی و جشن و پای‌کوبی و هلهله عروسی تا زادن کودک و درد و رنج و بیماری تا روز مرگ و غمگساری، همیشه با دوتار ایستاده‌اند و می‌نوازند را جدی نگرفت؛ چرا که در آوار دیوار بین فرهنگی مجذوبان تمدن نوپا و خود انگیخته، شیفته باخ و شوپن و موتزارت و بتهوون** شدند و گوش‌های‌شان برای نواهایی که قدمت هزار ساله دارند، بسته شد. حتی هنگام کشف ِدوباره، کسانی که از بقایای سنت، دنبال هویتی بودند به این موسیقی و خنیاگرانش لقب «موسیقی محلی یا نواحی» دادند. (انگار در محل و محله ایی یا ناحیه و نواحی از این خاک‌زاده می‌شود و‌‌ همان جا پایان می‌یابد هرچند این لقب را خنیاگرانی چون حاج قربان سلیمانی برنتافتند و آن را به «موسیقی مقامی» تغییر نام دادند اگرچه با زهم عمق آنچه از روح این به قول فارابی تنبور خراسان بیرون می‌آید در این لقب گم است). ادامه‌ی خواندن