بایگانی دسته: نغمه

خوانش شعر داروگ نیما یوشیج

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه

گرچه می گویند: “می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران”

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره‌ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده‌های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می‌ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

شعر نیما یوشیج

سلانه حسین علیزاده

ضیافت مواجهه با بودا

ضیافت مواجهه با بودا

«سیذارتا گوتاما»ی بودا شده را حتماً می‌شناسید، مسیرهای رفته و کارهای کرده‌اش را میدانید، مردی بین مرزهای اسطوره و واقعیت که حقیقتی را می‌گوید درباره رنج و سرشت آدمی. اما چطوری می‌شود بین او و ما پلی زد. نه از این پل‌هایی که در هزاران کلاس‌های بودئیست و چه و چه امروز مد شده است، که شاید اگر خود سیذارتا اینجا بود برای خلاصی از این‌ها دوباره می‌رفت و زیر درخت کهن‌سال با خود می‌نشست تا خلاصی پیدا کند.

یادداشت مواجهه با بودا را می توانید بشنوید:

ادامه‌ی خواندن

سعدی‌خوانی/چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

 

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

در سرای نشاید بر آشنایان بست

غزل را اینجا بشنوید:

ادامه‌ی خواندن

دوتار خراسان در سوگ عزیزانش / ذوالفقار عسگریان نیز درگذشت

ذوالفقار عسگریاندوتار سوگ نشین شده است ، فرزندانش را از دست می دهد و موسیقی خراسان یارانش دیگر به تعداد انگشتان یک دست هم نیست .ذوالفقار عسگریان که عصر یکشنبه چشم از جهان فروبست کوه از مقامهای موسیقی جنوب و شمال خراسان را با خود برد و کسی ندانست . پنجه های ذوالفقار عسگریان در اندک کارهایی که از او منتشر شده بی داد می کند . برای آنان که با موسیقی خراسان آشنا هستند او که هم نغمه ها و مقام های شمال را می شناخت و هم جنوب یک گنجینه بود که کسی او را ورق نزد و پیدایش نکرد . ایسنا خبر درگذشت او را این گونه روایت کرد: ذوالفقار عسگریان، دوتارنواز پیشکسوت خراسان، عصر امروز از دنیا رفت. همسر عسگریان با تأیید این خبر، به ایسنا گفت: این هنرمند پس از مدت‌ها دست‌وپنجه نرم کردن با بیماری، ساعت ۱۷ امروز (یکشنبه، ۱۶ آذرماه) درگذشت. ادامه‌ی خواندن

حسین علیزاده «باربد تار »بدون نشان شوالیه / کار سختی که حسین علیزاده کرد

alizadeh.jpg1خبرآنلاین حسین قره : حسین علیزاده در مرز سختی ایستاد ، مرزی که می خواست احترام ملت ایران به او، و احترام خودش به ملت ایران را حفظ کند. حافظ آبروی سرزمینش باشد بی آن که به لطف ملتی دیگر بی اعتنایی کرده باشد. این چنین بود که دست های ملت ایران را بهترین نشان دانست که برشانه اش نشسته اند و در دلش خانه کرده اند . « باربد» موسیقی ایران که در کلاه اندیشه اش هزار یک نغمه دارد می دانست که در این روزها تصمیمش بسیار تبعات خواهد داشت. چه برای آنان که این نشان را گرفته اند ، چه برای آن که خواهند گرفت . اما او مسئولیت خودش را داشت ، و در میان بزرگان یکی باید به کیایی و مهتری سرزمین خود که از من و تو و اوی گوشت و پوست خون دار و زنده که آثارش را مخاطب هستیم ، بسنده می کرد و افتخار . درمیان هیاهوهای امروز جهان علیزاده تصمیم گرفت به من و شما احترام بگذارد و پاس بدارد حرمت ما را که حرمت او را نگه داشته ایم . او حرمت گذاشت به همه نیکان سازشش که در همه مصائب تلخ تاریخ آن را زمین نگذاشتند تا آن شور و احساس و شادی و طرب تا غم نازک و خیال انگیز و ترس و یاس و اضطراب تاخت و تاز بیگانگان را به بیان نوا و ترنم و به دستان با کفایت او ( و اندکی از بزرگان هم شان او ) سپرده اند، و علیزاده با آن شور وشیدایی‌اش به کندوکاو پرداخت و آن چه همیشه با ما بوده است را به زبان سازش (سازهایش) تصویر کند . ادامه‌ی خواندن