بایگانی دسته: نغمه

در گفت‌وگو با مجید انتظامی مطرح شد؛ چرا مخملباف، مجید انتظامی را روبروی بنیاد مستضعفان تنها گذاشت و رفت/ از صداوسیما شکایت کردم بدون مجوز آثارم را پخش نکنید؛جواب دادند:«موسیقی خوب نساز»

در راه تا رسیدن به محل قرار برای هر پرسشی که به ذهنم می‌رسید، موسیقی‌ای همراهش می‌شد، نکته عجیبی است که تقریباً برای همه اتفاق می‌افتد، موسیقی در شما حسی و احساسی برمی‌انگیزاند، لحظه و زمان بودنی یا مکانی و جایی را تداعی می‌کند. در مواردی شما به ناکجایی سفر می‌کنید، تصویری ندارید اما «نت»‌ها شما را به خاطره‌ای می‌برد، شاید در کودکی یا دنیایی ناشناخته، بعضی از ملودی‌ها ماهیتی این‌چنین دارند، شما را به خاطره‌ای جمعی می‌برند، به‌جایی بیشتر از خانواده و محله و کوچه و شهرتان، شاید وسعت سرزمینی را دارند. در لحظاتی که یک ملت درگیر امری تاریخی است هنرمند نیز اثری خلق می‌کند، که خطی مشترک با همه دارد.

ادامه‌ی خواندن

در گفت‌وگو با استاد مجید انتظامی آهنگساز مطرح شد؛ سال‌ها کار نکردم و کسی سراغم را نگرفت/ در این مُلک دردهایمان مشترک است

در راه تا رسیدن به محل قرار برای هر پرسشی که به ذهنم می‌رسید، موسیقی‌ای همراهش می‌شد، نکته عجیبی است که تقریباً برای همه اتفاق می‌افتد، موسیقی در شما حسی و احساسی برمی‌انگیزاند، لحظه و زمان بودنی یا مکانی و جایی را تداعی می‌کند. در مواردی شما به ناکجایی سفر می‌کنید، تصویری ندارید اما «نت»‌ها شما را به خاطره‌ای می‌برد، شاید در کودکی یا دنیایی ناشناخته، بعضی از ملودی‌ها ماهیتی این‌چنین دارند، شما را به خاطره‌ای جمعی می‌برند، به‌جایی بیشتر از خانواده و محله و کوچه و شهرتان، شاید وسعت سرزمینی را دارند. در لحظاتی که یک ملت درگیر امری تاریخی است هنرمند نیز اثری خلق می‌کند، که خطی مشترک با همه دارد.

ادامه‌ی خواندن

بهار و نوروز در نگاه چند شاعر ایرانی؛ از خاقانی تا سهراب سپهری/خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت

در پهنه ادبیات فارسی بهار و نوروز با مرگ و زندگی گره‌خورده است، یادکرد خون جوانانی که چهره در نقاب خاک کشیده‌اند و یا خونشان چون رگه‌های لعل در ظلمات شبی از سنگ، جاری است و نمی‌گذارد تیرگی، غبار فراموشی را بر یادشان چیره کند. سوی دیگر این مرگ‌اندیشی در نوروز و بهار گرامیداشت، «بودن» است و زندگی. نه نسیان، خون یاران در پرده می‌برد و نه سایه سنگین داس مه نو، خوشه‌چین ناب‌ترین لحظات زندگی می‌شود.

ادامه‌ی خواندن

کپی از شروین حاجی‌پور و چند نکته «برای دختران همسایه»/ دختران همسایه می‌توانند آواز بخوانند ما نه!

شاید سرود «برای دختر همسایه» را شنیده یا کلیپ آن را دیده باشید. کلیپی که از چند منظر قابل نقد و بررسی است. فارغ از اینکه هزینه ساخت چنین اثری را چه نهادی پرداخته است و کدام نهاد دغدغه آن را داشته تا چنین محتوایی را تولید کند؛ چند نکته فرهنگی دارد که در ادامه به آن اشاره می‌کنم.

ادامه‌ی خواندن

خوانش شعر داروگ نیما یوشیج

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه

گرچه می گویند: “می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران”

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره‌ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده‌های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می‌ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

شعر نیما یوشیج

سلانه حسین علیزاده