روایتی از نیمروز با تاریخ مکتوب و غیر مکتوب کتابخانه ملی ایران/با سواران تا شهیدان

در سرم صدا می‌آمد، اینجا در کتابخانه ملی در ساختمانی با راهروهای نیمه‌بتنی نیمه‌گچی، در سرم صدا می‌آمد. با جمعی می‌خواستیم گنجینه‌های مخازن کتابخانه ملی را ببینیم، اما صداها رهایم…

اطلاعیه‌ برای فرد گمشده

نور آفتاب با سایه چارچوب دو لت پنجره، نیمه‌ی هلال، تا و آهار پرده، خیال پریشان‌خاطر گلدان گندمی و مفصل‌های شکسته و دوباره جوش‌خورده شمعدانی، کشدار افتاده بود روی میز…

*دنیا بزرگ است

روسیه با پاهای کشیده یخ‌زده‌اش در آسیا و سری گرم شده در کافه‌ها و میخانه‌های اروپا پیچیده‌ترین موقعیت‌های تاریخی و ادبی را به وجود آورده است. مردمانی که برای مقابله…

این مرد عجیب

جمع کوچکی از رفقا که در تئاتر باهم آشنا شده بودیم گروهی داشتیم به نام «کارگاه نمایش میم»، هر کتابی از حوزه ادبیات و فلسفه به دست می‌آمد، می‌خوانیدم. دو…