حالا قرنی است که موحدانه تحقیق و زندگی کرده است، از همان زمان که در جوانی قدرت قلم و شیوایی روایت و ترجمهاش زعمای فرهنگ را مجذوب کرد، چراغ دانش به دست گرفت و تا این روزگار پیرانهسری که خود پیر دیر است، حافظ دانش و روشنایی بوده و آثارش «فصوص» حکمتهای معنوی است.
سعید راد بازیگر توانمند سینمای ایران یک مرداد ۱۴۰۳ چشم از جهان فروبست، مردی بلندبالا که روزگاری قهرمان سینمای روشنفکری و بدنه بود، با «خداحافظ رفیق» «امیر نادری» قد کشید و با «صادق کرده» «ناصر تقوایی» به ثبات رسید و با «سفر سنگ» «مسعود کیمیایی» به فئودالیسم ریشهدار ایرانی پایان داد، بعد از انقلاب با «عقابها» «ساموئل خاچیکیان» دوباره اوج گرفت؛ اما بهاجبار ممنوعالتصویر شد و ۱۸ سال از سینما و وطن دور ماند. او در فصلی دیگر از زندگی حرفهای و کاری با «دوئل» «احمدرضا درویش» به سینما و ایران بازگشت و. سعید راد از اواسط ۱۴۰۲ گرفتار دردی جانکاه شد و در سه مرداد ۱۴۰۳ در خاک وطن آرام گرفت. به بهانه چهلمین روز از درگذشت او مروری به کارنامهاش کردهایم که بد نیست.
مینیسریال در انتهای شب از آن کارهایی بود که بدون هیاهو و جنجال تلاش کرد تا زندگی را عین زندگی روایت کند و به نفع خانواده و ارزشهای در حال نابودی آن تصویر سازی کرده و برای آن مصداق یافته و در عمق یک روز کشدار – که پسزمینه آن فراموشی مادری است و برف – شعلهای هر چند کوچک را روشن نگه دارد.
کارش را سالها پیش از انقلاب با تئاتر آغاز کرده بود و در استودیوهای دوبله بهجای شخصیتهای روی پرده دیالوگ میگفت؛ از سال ۴۲ و از نوزدهسالگی روی صحنه رفت؛ اما با عباس جوانمرد گوهرش کشف شد و به بازیگری حرفهای روی صحنه بدل شد.
حسین قره: در میان تمام تعصبات چپ و راست، در میان هیاهویی که زمانه و روزگار به افکار ما تحمیل میکند که اگر روزگاری چپ نبودید از دایره روشنفکری بیرون میافتادید و امروز اگر یک راست و طرفدار سرمایهداری و دستاوردهایش نباشید، بنجل چپ تاریخ مصرف گذشته هستید، کتابی به دستتان برسد که تأکید کند، همه آنچه درباره اقتصاد چپ میدانستید غلط و آنچه به سرمایهداری نسبت میدهید ریشه در باد تخیل دارد نه در خاک واقعیت، شوک شده و شک میکنید، مخصوصاً اینکه کتاب را یک اقتصاددان پر آوازه این روزهای جهان نوشته باشد