طنز مسئله پیچیدهای است که خیلی جدی گرفته نشده است اگر در کوچه و بازار هرکسی هر کاری بکند که دیگران بخندند و بعد بخواهند به آنطرف لقب فاخر بدهند ، میگویند طنزپرداز(!) است.
تصویر در حوالی طنز با ابوالفضل زرویی نصرآباد
مشکل اصلی طنز، نداشتن تعریف است ، آنهم در مملکتی که مردمش سخت میخندند در گفتگو با ناصر زرویی نصرآباد ، رئیس دفتر طنز حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به مسائل بنیادی طنز و نخندیدن پرداختهایم که میخوانید و نمیخندید. ادامهی خواندن
بایگانی دسته: گفتگو
به مردم بدهکاریم
گفتگو روزنامه شرق با عباس جوانمرد
هیچ کلامی روشنتر از بیان عباس جوانمرد در کتاب «غبار منیت پدرخوانده» نیست که مینویسد: «ما در دوران جوانی، وقتی که از روند تئاتری فرسوده، تقلیدی، درهم و ناهمگون آن دوره به ستوه آمده بودیم و با اشتیاق به دنبال راه چارهای میگشتیم، همیشه با خود میگفتیم اگر فعالان تئاتری گذشته ما، یعنی شیفتگانی چون ظهیرالدینی، کرمانشاهی، نصر، رفیع حالتی، خیرخواه، گرمسیری، نوشین و… هریک نقطهنظرها و خواستهای آرمانی خود را همراه با نتایج تجربی خود به رشته تحریر درآورده بودند، چقدر کار ما سهل و بارمان سبکتر میشد. لااقل اینک سکویی زیر پایمان بود که رویش بایستیم، دستکم آنها مسائل و بغرنجیهای راه را یافته و نشان داده بودند».
نسلی که عباس جوانمرد متعلق به آن بود، رسالتش را به انجام رساند. به قول خودش آنها زندگیشان را کردند و امروز ما متأسفانه سکویی که آنها ساختند را از زیر پایمان کشیدهایم تا باز در این شرایط باید باور کنیم که شنیدن و تکرار شنیدن تجربیات نسلی که از آن به دوره طلایی یاد میکنیم، ضروری مینماید. گذشتهای که باید یک بار دیگر شنیده، خوانده و لاجرم بدیهی است که باید به تعمق اندیشه شود. ادامهی خواندن
چرا از عبارت «آزادی بیان» فرار میکنیم؟!
مجید رضاییان با تأکید بر اینکه وقتی آزادی بیان کاملا محقق شد، میتوانیم بگوییم اخلاق روزنامهنگاری چیست، میگوید زمانی که روزنامهنگاران ما، مانند قضات و دیپلماتها مصونیت صد درصد پیدا کنند و زمانی هم که خطایی کردند، با هیأت منصفه خودشان و حقوقدانان وکلای منتخب در هیأت منصفه به تخلفشان رسیدگی شد، اخلاق حرفهای مطرح میشود.این مدرس روزنامهنگاری در گفتوگو با ایسنا با اشاره به شعار «آزادی مسئولانه» که در بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها مطرح شد، گفت: سیاست دولت حاضر این نیست که با آزادی بیان مشکل داشته باشد. حال اگر ما آزادی بیان را پذیرفتیم که باید هم بپذیریم، تعریف این آزادی کاملا روشن است. در سندهای بالادستی مثل قانون اساسی هم آمده است. بعد از پذیرش آزادی بیان، اولین اقدامی که باید صورت بگیرد، این است که روزنامهنگاران مانند دو صنف قضات و دیپلماتها مصونیت داشته باشند. رضاییان ادامه داد: وقتی آزادی بیان را پذیرفتیم، مصونیت روزنامهنگار را هم مثل مصونیت قضات و دیپلماتها پذیرفتیم، بعد میتوانیم بگوییم مسئولیت اجتماعی روزنامهنگار چیست. این مدرس دانشگاه سپس اظهار کرد: حتما باید در جامعه جا انداخت که رسانهها به دنبال هرج و مرج نیستد، رسانهها به دنبال آزادی بیان هستند و آزادی بیان باید تحقق پیدا کند، مطالبات افکار عمومی باید از حاکمیت ستانده شود و فرقی نمیکند حاکمیت چه کسی باشد. در برابر، حاکمیت در چند زمینه میتواند آزادی بیان را محدود کند؛ امنیت ملی، منافع ملی و تمامیت ارضی. اینها در کنوانسیونهای مطرح دنیا آمده است، در میثاق اخلاق حرفهای روزنامهنگاران که در پاریس به تصویب رسیده نیز هست. ادامهی خواندن
محمد چرمشیر : با بخشنامه نیامدیم که با بخشنامه برویم
روزنامه شرق :فرزانه ابراهیمزاده : از سر شانس بود یا تقدیر؟ هر کدامش بود؛ فرقی نمیکرد. مهم این بود که یکی از هنرجویان کلاس نمایشنویسی «محمد چرمشیر» باشم که تابستان۷۸ در تالار محراب برگزار میشد. آنروزها تازه از محیط آکادمیک دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم و میخواستم بخت و اقبالم را در نوشتن امتحان کنم و آموختم کلمه، مهمترین ابزار نویسنده است و باید در جهان کلمات نویسنده جاری شد. آموختم وقت نوشتن، کلماتم را وزن کنم، آموختم چطور میشود داستانی را پیشبرد و به موضوع اشاره مستقیم نکرد، آموختم…. این آموختهها بود که در همه این سالها برایم زندگی در کلمات شد و شاید همینهاست که حالا برایم نوشتن درباره محمد چرمشیر را سخت میکند؛ نمایشنامهنویسی که در پنجاهوچندسالگی، بیشتر از یکربعقرن زندگیاش را فقطوفقط خوانده و نوشته و آموزش داده و دست به هیچ کار دیگری نزده است. تلاشهایی که همیشه با انتقادهای تندی از سوی بخشی از جامعه تئاتری همراه بوده است که نتوانستند پابهپای محمد چرمشیر حرکت کنند. اما در همه این سالها سکوت کرده و کمتر زبان حتی به پاسخ و گلایه باز کرده است. او همین روزهایی که برخی نویسندگان جوان هم به او و به معلمیاش انتقاد کردند جای دفاع از خود، تئاتریها را به آرامکردن خانهشان فراخوانده است و خواسته تا در زمین بازی خودشان یا همان صحنه حرفهایشان را بزنند. برای گفتوگو با محمد چرمشیر بهانه زیاد بود اما این گفتوگو بدون بهانه وقتی هماهنگ شد که نمایش «کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد» به کارگردانی رضا حداد روی صحنه بود. وقتی گفتوگو منتشر میشود که این نمایش روی صحنه نیست اما محمد چرمشیر همچنان مینویسد. ادامهی خواندن
پدیدارشناسی آگاهی ایرانی
روزنامه شرق سهند ستاری:«پنج اقلیم حضور» عنوان آخرین کتاب داریوش شایگان به زبان فارسی است که درباره خصلت شاعرانگی ایرانیان است. به بهانه انتشار این کتاب، همراه با محمدمنصور هاشمی در یک عصر پاییزی میهمان او بودیم. گفتوگوی ما در خانه داریوش شایگان برگزار شد؛ خانهای مدرن، با وجوهی که به میهمان میفهماند این«جا» خانه کسی است که با تمام اصالت و البته وجوه مدرن زندگیاش، هویت شرقی – از هند تا ایران – دغدغه اصلی اوست، نظیر آنچه در آثارش نیز مشهود است. شایگان آنچه در این کتاب آمده را صرفا حاصل نگاهی از بیرون عنوان میکند و تاکید دارد دعوی هیچگونه ارزش داوری را نداشته و تنها کوشیده شاعرانگی ایرانیان را آنطور که هست نشان دهد. او در این کتاب میکوشد از خلال بررسی «فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ» ارتباط ایرانیان را با شاعرانشان پدیدهای بهغایت استثنایی و یگانه نشان دهد. هرچند این پدیده را در عین حال مانع تفکر آزاد و جهش تفکر ابتکاری آنان میداند. شایگان در این کتاب با استفاده از اصطلاح «زمان حضور»، فردوسی را مظهر اوج حماسی میداند که در آن پهلوانان تراژدیهای شاهنامه به انسان کامل بدل میشوند. خیام را مظهر تعارض در نبوغ ایرانی، مولانا را نمودی از تکامل سنت عرفانی، سعدی را نمونه اعلای «پایدیا»ی یونانی و نهایتا حافظ را تلاقیگاه ازل و ابد معرفی میکند. او که از آثار آغازین خود همواره دغدغه بازیابی هویت شرقی در برابر انسان غربی را داشته اینبار به خصلت شاعرانگی ایرانیان میپردازد که به باور او نظیری در غرب ندارد. او با تاکید بر اینکه ما همچنان در زمان شاعرانمان زندگی میکنیم و هنوز نتوانستهایم از زمان آنها خارج شویم، ایرانیان را معاصر شاعرانشان میداند، یعنی عکس آنچه به قول او در غرب اتفاق افتاده است. از اینرو، ارتباط ایرانیان با شاعران و ادبیات کلاسیکشان را با فرم «عبادی» و مواجهه غربیها با ادبیات و تاریخشان را برخوردی تحقیقاتی و انتقادی معرفی میکند. شایگان معتقد است به دلیل همدلی و همجواری فکری ایرانیان با این شاعران و همچنین به علت پاسخهایی که آنها برای تمام پرسشهای ما دارند، حضور شاعران بزرگ در عین حال که گنجینه فکری و خاطره قومی ایرانیان است، امکان طرح مساله جدید را نیز مسدود کرده. از این منظر، ایرانیان را تا حدی اسطورهزده یا افسونزده میداند. به باور او این ایدهها ضمن اینکه زیبا هستند، در عین حال به ذهن ایرانی اجازه نمیدهند از گردونه آنها خارج شوند. در آخر تاکید دارد «فراموش نکنید این کتاب به هیچ پرسشی پاسخ نمیدهد بلکه تنهاوتنها توصیفی از یک مواجهه است و البته طرح یک مساله».
ادامهی خواندن