مسئله ای که این روزها به طور عجیبی دغدغه‌ام شده این است که چرا در تمام سی و دو سال گذشته اجماع جهانی برای حذف یک نظام سیاسی تلاش می‌کند. به واقع اگر فارغ از ترس انگ پرانی‌ها و خصومت‌ها، گلایه‌ها و حب و بغض‌های شخصی به مساله نگاه کنیم شاید نکات تازه‌ی فرا چنگ آید. وقتی می‌گویم فارغ از ترس انگ پرانی منظور محیط روشنفکری است که آبشخور آن به دهه های قبل و از گرایشات چپ می‌آید که جهان را به دو بخش با ما و بر ما تقسیم می‌کرد. اگر نسبت به مساله ایی غالب و الینه شده پرسشی داشته باشی و سراغی از ریشه‌ها و چگونگی شکل گیری مساله بگیری به سرعت برق زیر تند باد های اتهام قد شکست می‌شوی و مجالی برای پاسخ و دفاع باقی نمی‌ماند و … وقتی می‌گویم فارغ از خصومت‌ها و گلایه‌ها و … منظور این است که بدون در نظر گرفتن اتفاقاتی است که در زیر چتر این نظام سیاسی برای خودت و آشنایان و دوستانت و یا کسانی که دوستشان می‌داری، افتاده است. (مثلاً برای من مساله شخصی این است که در تمام ۱۹ سال گذشته نتوانسته‌ام یا لااقل بسیار انگشت شمار توانسته‌ام نمایشنامه‌هایم را اجرا کنم یا نمایشنامه‌ام ۶ ماهی است که در ارشاد مانده، یا اینکه بعد از انتخابات ۸۸ بازداشت شده‌ام و یا …) . اگر بتوانی از همه این گیر و گرفتارهای محیطی و شخصی خلاص شوی و باز اگر از این نیز بگذری که در دعوای خانه و خانوادگی طرف کدام گروه و جریان بودی که اینک بر مسند قدرت نیستند و چه و چه. اگر خودت را از همه این حب و بغض‌ها رها کنی. آن وقت است که این اجماع جهانی برای حذف یک نظام سیاسی برایت سئوال برانگیز می‌شود.
بیاییم نگاهی به مشکلات جهان مدرن غرب با نظام سیاسی ایران بیندازیم :
۱- انرژی اتمی
۲- حقوق بشر
بر اساس مشکل اول غرب معتقد است در صورت دست یابی نظام سیاسی ایران به انرژی اتمی خطری برای مردم خود منطقه و دنیا خواهد بود. آیا خطر ایران در صورت داشتن یک بمب اتمی از چین بیشتر است، از روسیه با ۱۵۰۰ کلاهک هستی چطور، از اسرائیل با تقریباً همین تعداد کلاهک هستی و آمریکا با بیش از ۲۰۰۰ هزار کلاهک هستی که یک بار هم اقدام به امتحان عملی آن کرده است و مردم هیروشیما و ناکازاکی تاوان ۸۰ ساله آن را می‌پردازند. آیا آن قدر که احتمال جنون برای استفاده روسای جمهور ایران از بمب اتمی می‌رود از صدراعظم‌های آلمان نمی‌رود که یک بار موجودی به نام هیتلر را به جهان عرضه کرده که جنگ جهانی را افروخته و حداقل ۲۰ میلیون از مردم جهان را کشته است. آیا هیچ احتمال آن نمی‌رود که مثلاً مجنونی در آمریکا به قدرت برسد که بخواهد از بمب‌هایش استفاده کند. به یاد بیاوریم فیلم کمدی سیاه استنلی کوبریک «دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» که ژنرال‌ها و تئوریسین‌های دیوانه که آبشخور تفکرشان مدرنیته بود با دنیا چه کردند.
حقوق بشر اما مساله دیگری است. آیا حقوق بشر در عربستان، اسرائیل، در مصر دوره مبارک، در چین و روسیه، در گوانتانامو و ابوغریب زیر نظر نیروهای آمریکایی رعایت می‌شود؟ آیا در جنگ‌های آمریکا با مردم بی چاره ویتنام، افغانستان، عراق رعایت شد. آیا به دلیل رعایت نشدن حقوق بشر در این کشورها اجماع جهانی برای تغییر نظام سیاسی اتفاق افتاد.
خبری که این روزها به گوش می‌رسد از هر کمدی سیاهی هم مضحک‌تر و هم ترسناک‌تر و سیاه تر است. خبری که حاکی است آمریکایی‌ها با طالبان در قطر حتی بدون حضور دولت افغانستان به گفت و گو های صلح مشغول هستند. این دیگر چه گروتسک وحشتناکی است. طالبان که پشتیبان القاعده بود تا به برج‌های دوقلو حمله کند و ۳۵۰۰ شاغل برج‌های دوقلو را بکشد (که البته پس از آن حداقل یک میلیون عراقی و افغانی به غیر از معلولان و سایر آسیب دیدگان با جان خود خون بهای آن را پرداختند). امروز در قطر کشوری که هنوز به سیاق قبایل بدوی امورات سیاسی خود را می‌گذراند و در آن نه مجلسی است نه هیچ حقوقی دیگر از جمله حقوق‌های بشر در آن رعایت می‌شود پای میز مذاکره صلح است. این پرسش بی شک یقه هر آدمی را می‌گیرد که چطور می‌شود آمریکا با آن همه حمایت از حقوق بشر با گروهی که هیچ حقی برای فردیت انسان قائل نیست، مذاکرات صلح می‌کند و برای آنان حق حیات سیاسی و داشتن دفتر سیاسی را قائل است اما برای نظام سیاسی ایران قائل نیست. البته این نکته‌ها نافی آن نیست که ما در دعوای درون خانوادگی خود از حاکمان خود بپرسم چه شد که کهریزک اتفاق افتاد، چه شد که کسانی بدون گناه در بند شدند و… این همه مطالبات ما از حاکمانمان بر سر جای خود باقی، اما هیچ کدام از آن‌ها دلیل بر آن نیست که جای را برای بیگانگان باز کنیم تا آنان سرنوشت ما را رغم بزنند.
حتماً شنیده‌ایم از نقشه غرب برای خاورمیانه که به نقشه راه معروف است، نقشه ای که ایران را تکه تکه می‌خواهد، دغدغه و هراس من از روزی است که القائات رسانه ای ما را به سمتی ببرد که با نقشه شوم راه همسو شویم، و در میانه جنگ خانوادگی حیدری نعمتی راه دیگران را هموار کنیم. آن روز از ایران عزیز دور باد.