گر نه آتش میزند آتش رخی در جان نهان
پس دماغ عاشقان پرآتش و پرباد چیست
گر نه آتش رنگ گشتی جانها در لامکان
صد هزاران مشعله همچون شب میلاد چیست
«آن آشوب که در وجود مولانا یک مدرس فقیه مفتی را به عاشقی شوریده و بیبند و بار بدل کرده است از ورای بیخودیهای روح او میجوشد و راه به بیرون پیدا میکند.
مولانا نه سعدی است که سحر کلام خود را درک کند و به آن بنازد، و نه حافظ است که شعر خود را دایم زیب و پیرایه بدهد. حالی دارد که هم خود را فراموش میکند و هم شعر خود را. بدون آنکه بخواهد، اندیشهاش از پرده خیال بیرون میتراود و رنگ شعر و غزل میگیرد.»
هشتم مهرماه روز بزرگداشت مولانا شاعر پرآوازه ایرانی است که در جهان شناخته شده است؛ تا جایی که در چند دهه اخیر در غرب توجه زیادی به آثار او شده و شعرهایش پرفروش شده است.
پی بردن به آنچه مولانا میگوید کار راحتی نیست؛ تا آنجا که برای شناخت او و اندیشههای پر از حکمتش لازم است مدتها در شعرهایش غور کرد و در پای درس مولاناشناسان نشست. عبدالحسین زرینکوب یکی از برجستهترین منتقدان ادبیات فارسی در کتاب «با کاروان حله» درباره مولانا، شعرها، اندیشه و دنیای او نوشته است که به بهانه هشتم مهر، روز بزرگداشت مولانا، بخشی از آن را در پی میخوانیم. ادامهی خواندن
مولانا در آینهداری زرینکوب: فقیه عاشق ، مدرس شوریده
پاسخ دهید