یک دوره فقط یک دوره از عمرم کمخوراک بودم، یعنی لقمه مثل سنگ خارا میرفت مینشست توی گلویم و عموماً هم دوست نداشت پایین برود و مسیر برعکس را طی میکرد و بالا میآمد. فقط ولع داشتم که بخوانم و زندگی «گره گوار سامسا» دستم افتاده بود. همان روزها دستوپاهایم به شکل نامتقارنی کشیده میشد، یکبخشی از دستم یعنی فاصله بین آرنج تا مچم از آرنج تا مچ آنیکی دستم درازتر دیده میشد.
سامسا با صورت مثلثی کافکا
پاسخ دهید