جمع کوچکی از رفقا که در تئاتر باهم آشنا شده بودیم گروهی داشتیم به نام «کارگاه نمایش میم»، هر کتابی از حوزه ادبیات و فلسفه به دست میآمد، میخوانیدم. دو دوست بودند چند سالی از ما بزرگتر و اغلب کتابها را از آنها میگرفتیم و میخواندیم. هادی معمار تهرانی که رفت، منبع کتابمان شد همان افشین قربانیان. قرار بود بورخس بخوانیم، راستش من آن زمان او را با جویس اشتباه گرفته بودم و فکر میکردم این اوست و او این است.
این مرد عجیب
پاسخ دهید