فرش و آیینهای شیعه چنان در تار و پود هم گره خوردهاند که برای پژوهشگر هیچ شکی نمیگذارد که یک خانه دل و سینه برای این هر دو سوخته و خطوطش را نقش زده است.قالی پرندهای که روزگاری سفرهای عرفانی و فرازمانی- فرامکانی سلیمانی نبی را به انجام میرساند، در سفری اسرارآمیزتر تا زیر پای خانواده هاشمی سفر کرده و میآید تا مشهد اردهال و خون شهید سلطانعلی بن محمدباقر را به جان میخرد و این خون میشود رنگش میشود نقشش و… . ادامهی خواندن
بایگانی ماهیانه: اکتبر 2015
خدا را شکر فقط طبل می زنند
این روزها حتما در فضای مجازی در نشست و گعده دوستانه شنیده اید که یکی می گوید:« آقا این جوانان اصلا عین روزهای ما عزاداری نمی کنند و ما آن دوران چنان می کردیم و چنین می شد.» بزرگواری هم در صفحه فیس بوکش نوشته بود که در قدیم چنین بود، مردم در خانه خودشان روضه می گرفتند و امروز در کوچه و خیابان چادر می زنند و صدای طبل و بلندگو شاید باعث آزار پیرمردی و پیرزنی شود که در بستر است و نیاز به آسایش دارد و این مراسم در تکیه و مسجد و فرهنگسرا برگزار شود ، بهتر است. البته به آن دوست بزرگوار باید گفت خدا پدر بچه های این نسل را بیامرزد که طبل می زنند، شما که در دوره جوانی «کوکتل مولوتف» می زدید . خاطرتان نیست ، چقدر نسل شما همان هایی که حالا به آستانه ۶۰ سالگی رسیده اید و از آن رد شده اید، سر و صدا راه می انداختید. روزی در پای سخنرانی های آتشین دوره خودتان، یک روز در تظاهرات و… . حالا این نسل جدید هم به زبان خودش با ابزار خودش در حال برگزاری آیینی تاریخی است . ادامهی خواندن
تعزیه تراژدی نیست
هفته نامه کرگدن روزنامه اعتماد
حسین قره: آنچه به مناسبت این روزها با اندک سواد خود در چند سطر پیش رو بسط می دهم ، اختلاف دو نوع تلقی است که از دو جهان متفاوت سرچشمه می گیرد. به گمانم بسیاری به اشتباه در حوزه نمایش، تراژدی و تعزیه را در یک قاب و قالب می گیرند و می گویند تراژدی ایرانی تعزیه است و تعزیه همان تراژدی است . حتی کارهای تلفیقی که این سالها باب شده است ، دست به ترکیب این دو نمایش می زند ، مثلا آنتیگونه را به سیاق تعزیه اجرا می کنند و مجلس شبیه حضرت مسلم را به سیاق اپراهای قرن هفدهمی. حالا اگر بگذریم از اینکه آیا می شود هر چیزی را با هرچیزی تلفیق کرد و چرا در هنر ما این همه ، همه چیز بی در و پیکر به هم می چسبند،مساله این است که در هنر مدرن و پسامدرن غربی منطق خودایستا در اثر مستتر است و نمی شود بی در و پیکر بدون ساختار و مفهوم کار کرد . ادامهی خواندن
طریقت بی طریقان
حسین قره : دوستی داشتم در طریقت خودش، صاحب طریق و آن ، طریقت بی طریقی بود. گیر و گور و گره ای نبود که با دست و دندان این بابا برخورد نداشته باشد. در عنفوان جوانی وقتی ما را صبح سحر و بین الطلوعین میدید، میگفت : « به به می بینم نماز می خوانی ». اگر دو ساعت از سحر گذشته شما را میدید که چشمتان پف دارد و قی گوشه آن بسته، کنایهآمیز میگفت « به به می بینم که نماز صبح ات قضا شده » . کی به این بابا دست خط داد بود که شما نماینده خداوندگار متعالی هستی ، الله اعلم . ادامهی خواندن
برای تیمچه مجیدیه نجف آباد اصفهان و فرش هایش
سایت طره / حسین قره : گریه بود کار پروانه های پر کشیده از روی گل های قالی، وقتی لهیب آتش یک رج گره، یک ردیف پود را بالا می آمد. آتش به جان بهشت های زمینی افتاده بود. انگار دوزخ بخواهد انتقام از زیبایی بهشت بگیرد. یک رج گره، یک ردیف پود می سوخت وقتی رودهای چهارباغ از تشنگی گلدان های گل های ختایی ترک برمی داشتند. ادامهی خواندن