مخاطب قدبلند زیرشانه‌تخم‌مرغ

تلویزیون امروز خبری منتشر شد با این محتوا که فریدون جیرانی برنامه‌ای به سیاق برنامه هفت که سابق بر این مجری و تهیه‌کننده آن بود و از شبکه سه سیما پخش می‌شد با نام سی و پنج راهی شبکه خانگی کرده است . فریدون جیرانی که پیش از این در برنامه هفت با لحاظ همه جوانب و احتیاط ، تنها در محدوده سینما حرف می‌زد و می‌خواست برنامه ای بسازد تا هفتش به اندازه ۹۰ عادل فردوسی پور جذاب باشد و جنجالی و مخاطب پسند، اما نشد ، مجموعه پیامک‌های سه ساعت برنامه فرهنگی و سینمایی برابر بود با ۱۰ دقیقه اول برنامه ورزشی . یعنی زمانی که فریدون جیرانی می‌خواست بر اساس نظر مردم آن چه را که به رأی گذاشته بعد از سه ساعت برنامه زنده بخواند برابر بود با زمانی که عادل فردوسی پور در برنامه نود پای مانیتور بزرگش می‌ایستاد تا گزینه‌های نظر مردمی را طرح کند، و هنوز حرفش تمام نشده بود که شمارشگر اعداد با سرعتی خیره‌کننده شروع به شمارش پیامک‌های فرستاده شده می‌کرد( می‌کند ) که از کل عدد برنامه‌های فرهنگی از جمله هفت بیشتر بود و آن‌ها را با فاصله باورنکردنی پشت سر می‌گذاشت( می‌گذارد ).
بگذریم؛ اما نکته این‌جا بود که فریدون جیرانی به فروش سینما زیر شانه تخم‌مرغ اعتراض داشت و در چند برنامه به آن پرداخت و سعی داشت به سیاق روزنامه‌نگاران این لفظ «زیر شانه تخم‌مرغ» را به جای شبکه نمایش خانگی جا بیندازد و تاکید کند که به پیکره سینما ضربه وارد می‌شود . فارغ از نگاه جیرانی که زیر شانه تخم مرغ دقیقا به کجا ضربه می زند و چرا حالا خود او برنامه برای زیر شانه تخم مرغ ساخته است این یادداشت به این بهانه قصد بررسی نکته‌ی دیگری را دارد و آن مسئله برنامه‌سازان و مخاطب است .
رقابت شبکه خانگی با تلویزیون رقابت بی‌حاصلی است چرا که امکانات و بضاعت و رایگان بودن دریافت با امکانات و هزینه‌ها و بضاعت‌های و پول قابل پرداخت شبکه خانگی قابل قیاس نیست. با این اوصاف چرا گاهی اوقات مخاطب مجاب می‌‌شود تا شبکه خانگی را انتخاب کند؟ پاسخ انتخاب گاه به گاه مخاطب شاید بی‌واسطه بودن و پرداختن به آن چه هنوز در «رسانه ملی» خط قرمز است،باشد . فریدون جیرانی همان که برنامه هفتش را با پشتیبانی رییس سازمان  و حمایت شخص ضرغامی روی آنتن آورده بود ، زمانی که خواست واقعیت سینما را آن طور که صنعت سینما وادله‌اش براساس فروش بلیط و مخاطب و…ارزیابی وگزارش کند ، مجبور به ترک برنامه شد . او که می‌خواست زلف صنعت سینما را از سیاست باز کند در پیچ و تاب سیاست‌های فرهنگی به بیرون زمین هدایت شد . شاهگوش بضاعت زیرشانه تخم مرغ
داوود_میر_باقری یکی از این اتفاقاتی که سال گذشته رخ داد ورود داوود میرباقری به بازار شبکه خانگی است. «شاهگوش» اثری که بی‌واسطه و تقریباً بی‌پرده به پشت پرده‌ها سرک می‌کشد ، تفاوت‌ها و رانت‌ها و تعارض‌ها را در شخصیت‌های وجیه المله تلویزیون و رسانه ملی نشان می‌دهد که ویران سرایی است. بدون تعارف و اغماض واقعیت را تصویر می کند. ازمجریان قانون ( اسد خفته رییس کلانتری ۱۰۰ ملت ) می‌خواهد پای اجرای قانون بایستد و راه فرار برای صاحبان رانت نگشاید. شاهگوش اگر مورد توجه مردم است تنها به این خاطر است که سال‌هاست این حرف‌ها را مردم در ایستگاه‌های اتوبوس و نانوایی و تاکسی می‌زنند و می‌شنوند. وبرخلاف این سریال شخصیت‌های واقعی کمتر پایشان به کلانتری ۱۰۰ ملت و بازداشتگاه شاهگوش رسیده است و همیشه پای مشتی آفتابه دزد و شامورتی باز درب‌وداغان بی‌کس و کار در میان بوده که البته آسیب اجتماعی سرریز شده همان یقه سفیدها هستند.
نکته در این جاست گستره‌ای از مخاطب، سرگردان است و ریزش به زیر شانه تخم‌مرغ کرده است. به این معنا که حرف و سخنش را در جایی پیدا نمی‌کند ، حرف امروز و اکنونش را ، حرف این لحظه که حال و روزش را نشان دهد. این حرف که متهمانی مثل «ب .ز» ها از کجا و چطور به این ثروت‌های کلان رسیده‌اند و اینکه چرا کسی سوراخ دعا این افراد را کور نمی‌کند . رژه بوگاتی‌ها و پورشه‌ها و فراری‌ها و چه و چه در مقابل چشم طبقه متوسطی که از دانشگاه یا به سازمان انرژی اتمی رفته‌اند و دانشمند هسته‌ای شدند یا کارمند وزارت صنعت و معدن و تجارت یا وزارت نیرو؛ یا شرکت خصوصی بر اساس فن‌آوری جدید راه انداخته‌اند و ورشکست شده‌اند ، یا قبلاً بی‌کار بوده و امروز به دلیل گرفتن وام‌هایی که تورم به طرفه‌العینی آن را خورده است بی‌کار مقروض به بانک با سود ۲۰ و چند درصد شده‌اند،حالش را بد کرده است ، به دنبال جایی است که حرفش زده شود ( اگر این زیاده‌خواهی است )  نه ، به دنبال آن است که با دروغ کمتری سرگرم شود و با دُز بیشتری از واقعیت وقت را بگذراند. از این همه آداب مجریانی که برای رفع گرفتاری‌های زندگی مجبورند خود نباشند و بعضی از آن‌ها در پسر خوب بودن حال همه را به هم می‌زنند و بعضی از آن سوی بام افتاده‌اند و می‌خواهد هر طور شده رک و «شیطون» باشند ، که به لطف خط قرمزها بی‌نمک می‌شوند . مهمان‌هایی یکی از دیگری هنرمندتر می‌آیند ، اما آن چه می‌گویند یکی بعد از دیگری بی‌ارتباط‌تر با مسئله مخاطب است.

نود با نود درصد دز واقعیت
عادل_فردوسی_پوردر این بازار اگر برنامه نود هنوز موفق است و برای برنامه‌اش مخاطب میلیونی پیامک ارسال می‌کند ، به آن خاطر است که دُز راستی گویی را، کشف واقعیت را ،بنابر ملاحظه این آقا و آن پیشکسوت و فلان آقازاده (در محدوده ورزش) از دست نداده و از انداختن تشت رسوایی خاطیان ورزشی ( به اندازه معقول ) تعلل نکرده است .

من ؛ توده مخاطب سرگردان

توده مخاطب در شبکه‌ اجتماعی ،‌برنامه تلویزیونی ، شبکه زیر شانه تخم‌مرغی ، شبکه ماهواره‌ای ، بازار کتاب و موسیقی و سینما سرگردان است . چرا که هرکدام از این شبکه‌ها دمی، دقیقه‌‌ای و گاهی آنچه من مخاطب زندگی می کنم را نشان می دهد . لحظه ای و آنی، آنطور که باید(برپایه واقعیت های موجود نه خیالی و توهمی ) زندگی کنم را با من به اشتراک می گذارد. به این خاطر است که جامعه مخاطب دچار نوسان تب است. گاهی تب ماجرای در شبکه اجتماعی اوج می گیرد، بالا می آورد و هنوز در خوش و خشان آن مطلب است که تب ضد آن نضج می گیرد و باز همان موج به دنبالش راه می افتد.( در سال ۹۲ چند موج وتب و ضد آن را به خاطر دارید و می توانید بشمارید ) اصلا میزان اهمیت موضوع هم فرقی نمی کند گاهی نسبت به مسایل پیش‌پاافتاده هنری مثل یک کلیپ یک ویدیو برای یک تصنیف آن قدر حساس می‌شود و واکنش نشان می‌دهد که می‌مانی این شیر این اسد خفته چطور بیدار شده است و گاهی در برابر عجیب‌ترین اتفاقات آن قدر بی‌آزار و بی‌خیال از گوشه و کنارش می‌گذرد که انگار اصلاً اتفاق، روی نداده است .

( در بضاعت این یادداشت نیست که حکم کند و عدم آموزشِ توانمندی تحلیل واقعیت یکی از عللی است که مخاطبان به دلیل نداشتن داده های و اطلاعات درست به دنبال موج ها می روند، اما می تواند نشانه رصد تب های اجتماعی را سراغ دهد که بدون داشتن ادله به دنبال موجی راه افتاده و زیر علم موجی سینه زده و سرقبری گریسته که مرده ای در آن نیست.) اما فارغ از آن چه گفته شد همین اطلاعات و داده ها نیم درست و گاهی درست طبقه متوسط از آن‌چه توسط برنامه‌سازانش گفته می‌شود بیشتر است و برای آن که آن چه می‌شنوند با آن چه باور دارند یکی نیست ،‌سرگردان شده‌است و از هرکسی اندکی را باور می‌کنند. این مسئله از سوی دیگر نشان می‌دهد که قد و اندازه جامعه مخاطب ایرانی از برنامه‌سازانش بلندتر شده است و برنامه‌سازان فرهنگی‌اش نمی‌توانند یک دست و یک جانبه او را راضی نگه‌دارند ، زمانی می‌شد با سریال اوشین این جامعه را سروقت پای برنامه فرهنگی کشاند یا با صبح جمعه با شما یا قصه ظهر جمعه رادیو یا کمدی هخا در شبکه ماهواره ای ، اما حالا مخاطب قد بلند سرگردان را نمی شود با سریال سانسور و دیگر شده اوشین گول زد و نشاند. باید هم قد مخاطب بلکه بلندتر از او بود و فکر کرد،‌طوری که اعتماد کند و آینده را با برنامه ساز ببیند . در این میدان هرکس به عرف جامعه و طبقه متوسط نزدیک‌تر شود و آن را رعایت کند و برنامه بسازد می‌تواند با دیگر شبکه‌ها رقابت کند و پیروز باشد. اما آن که بخواهد برایش عرف تعریف کند و حد و مرز بگذارد احتمالاً باید ته این صف طویل بایستد. شبکه زیر شانه تخم مرغ بضاعت تازه ایی است که می تواند در آغاز صف بایستد اگر سیاست گذار، بازیش را خراب نکنند و به هنرمندان و اهالی فرهنگ مجال دهند تا همپای مخاطب حرکت کنند.  
شاید بی دلیل نیست کارگردانی مثل جیرانی که می‌داند، مخاطب کجاست ، مجاب می‌شود تا برنامه‌ای بسازد رقیب برنامه‌ای  که خودش تخم آن را کاشته است . سی و پنج در برابر هفت اما رقابت زیر شانه تخم‌مرغ. و برای آن که جنسش جور باشد ، خودش هست و رضا عطاران و مهدی فخیم زاده برای طیف گسترده‌تر مخاطب عام و داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی برای طیف دیگر مخاطبان.
به پیوست باید گفت که طیف شبکه‌های ماهواره‌ای ( به جزشبکه‌های خبری معتبرجهانی) دچار آسیب جدی هستند ؛ بخشی از این طیف آن قدر در طبل مخالفت می‌کوبند که دیگر برای مخاطب ( طبقه متوسط ) اهمیت ندارد. به عبارتی اگر این همه که آن‌ها جارش را می‌زنند این طبقه مخالف ساختار بود و به اصلاحات امید نداشت در انتخابات ۹۲ شرکت نمی‌کرد و زخم‌های کهنه را مرهم صبر نمی‌گذاشت . رصد این اتفاقات خیلی پیچیده نیست ، نظرها و اشخاص نوظهور یا دوباره احیاء شده رویدادهای ۸۸ که زمانی از ۷- ۸ هزار تا ۷۰ – ۸۰ هزار «پسند»(لایک) را در شبکه‌های اجتماعی می‌گرفتند ، امروز به کف ۷۰ و ۸۰ و تا سقف ۵۰۰ پسند رسیده‌اند. از نظر هنری هم طبقه متوسط چقدر می‌تواند چهره‌های تکراری هنر دهه چهل و پنجاه را ببیند هر ذوقی از این همه تکرار کور می شود.
حسین قره

پوستر سی و پنج شاهگوش

2 فکر می‌کنند “مخاطب قدبلند زیرشانه‌تخم‌مرغ

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *